دل شکسته
سلامحالم خوب نبودو وخابم نبرد گفتم بیام یکم دردودل کنیم اخه بخدا قول دادم حرفامو تو دلم بذارمو بهش نگم وبریزم تو خودم میدونم اخر یک روز میزنه بیرون از یک جاییم اماچاره ای برام نمونده بهش نمیگم دعوا وناراحتی پیش نیاد به شما میگمشرمنده دیگه اما وبلاگم اصن برا دردودلامه چی میشه که ادم تو چند وقت اینجور از چشم یکی میفته کو اونهمه دوس داشتنای شب وروز هان؟یرا چی دیگه حوصلمو نداره و بعد دوسال دیگه نمیخاد ببینه منو وکسی که شب وروز باهم بودیم الان دوس داره یک ربم زود تر شده بپیچونه چراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامروز که دیدمش خیلی خوشحال بودم اما بازم ته قیافش میزد که اصلا رمقی به دیدن من نداره وکسی که صب تا شب میپیچوندبرا بامن بودن حالا همش میپیچونه برااینکه بامن نباشه چه روزایی بود یادش بخیرتا اینکه یک اس ام اس اومد براشو خوندمشو دیدم به به بیخود نیست سرش به اونی که یک عمره به عنوان دوست داشت بهش نامردی میکرده چقد خاستم تو این دوسال بهش بفهمونم لایق همچین دوستی نیست امااصلا بگوشش نرفت چند بار خاستم خودم کاری کنم که فکر عواقبشو کردم خاستم بزنم ریزش کنم از لجی که داشتم سرش گفتم ولشاخرکارمیدم دست دوستش بخدا میترسم از اون روز میترسم چون متنفرم از دوستش متنفررررررررررررررررفکر میکنه که خیلی خوبه وبا همه بدیایی که کرد بهش بازم هنوز باهاشه و همه حرفامو لگد مال کرده و باعث خوشحالی دوستش شد حتی به قیمت نابود شدن منعیب نداره با هر کی خوشحاله باشه امرئزم که دیدم یک کوچولو ناراحت شدم اما چیزی نگفتم چون میدونستم بعدش ناراحتی و دعوا ریختم تو خودمو الان سرم در حال انفجاره براامروز بسه دیگه اما شک ندارم دلیل کم رنگ شدن من همین مورده چون دیگه عوض شدم و میدونم یکی روز همین به ظاهر دوست اونو ازمن میگیرهاصلا دوس داشتناش مثل قبل نیستشورو شوق نداره بامن انگار قدیمی شدم نگاهاش و خنده هاشو اصلا یک جوریه انگار سالهاس منو نمیشناسه و از دلش رفتم چی بگمممممممممممممممممممممممممممممم اخیش خالی شدم ممنون.تواین ربطمون دوتا ارزو دارم که خداکنه حسرتش نمونه بدلم و از دوتا چیز ناراحتم که حل نمیشه میدونم اما بهش نمیگم که ناراحت نشه حله خیلی اروممو رابطمونو دوس دالم بابای
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |